دسته ها
هنر چیست؟
خلاصه ای از مقاله با عنوان هنر و صنعت نوشته نگارنده و منتشر شده در مجله قالبسازان
نویسنده: مرتضی پوریوسف
بسیاری از متفکران، هنر را با مفهوم نسبی زیبایی و به تبع آن روح و احساس مرتبط دانستهاند اما ابهام در مفهوم زیبایی و نسبی بودنش بر حسب زمان، مکان و فرهنگ، مفهوم هنر را چالشبرانگیز کرده و در کل به مباحثات طولانی و با نتایجی مبهم و سلیقهای منجر شده است. بهمنظور پرداختن به مفهوم هنر با تغییری در زاویة نگاهمان، بهجای پرداختن به مفهوم زیبایی، از دو منظر «فعالیت هنری» و «اثر هنری» به هنر میپردازیم.
الف) فعالیت هنری:
بهجای پرداختن به ذات و ماهیت هنر، بهتر است به واقعیتهای جاری در جوامع بشری رجوع نماییم. در نگاه اول مشاهده میشود که موسیقی، نقاشی، معماری، مجسمهسازی، رقص، تئاتر و سینما تحت عنوان «هنرهای هفتگانه» دستهبندی شدهاند لکن جز آنها موارد بیشمار دیگری نیز هست که در گروه فعالیتهای هنری جای میگیرند که خطاطی، پویانمایی، گرافیک و... از آن جملهاند. اگر ادبیات را نیز هنر بهکارگیری کلام در خدمت مفاهیم بدانیم، فعالیتی هنری محسوب میشود. اما چرا ساخت یا تولید موفق یک قطعة پیچیدة صنعتی یا اختراع یک دستگاه، علیرغم آشکارا و چشمگیر بودن عناصر خلاقیت و نوآوری در آنها، در زمرة فعالیتهای هنری قرار نمیگیرند؟ پس از قدری تأمل، برای پاسخگویی به این سؤال، احتمالاً مجبوریم به مصرف محصولات هنری توجه کنیم. در نگاهی گذرا باید گفت که کاربرد محصولات فعالیتهای هنری عمدتاً عبارت است از: تزئینات، لذتبخش کردن اوقات فراغت، بیان مفاهیم یا ترکیبی از همة آنها به طرزی خاص؛ جز در مواردی محدود که خروجی کار، محصولی انتزاعی و بهظاهر فاقد هر گونه مفهوم خارجی است. در واقع نیاز به انجام یک فعالیت هنری یا محصول آن، عمدتاً از نوع نیازهای درونی نظیر رسیدن به آرامش درون، آفرینش، جلب تحسین و احترام دیگران، تخلیة درون و... میباشد که عمدتاً تحت عنوان نیازهای معنوی یا عالی بشری بیان میشوند. درواقع هنر زمانی پا به عرصه مینهد که نیازهای حیاتی عدهای (هنرمند یا کاربر محصول هنری) بهطور کامل و نیازهای ضروی آنها در حدی معقول مرتفع شده باشد. در کنار محصولات فعالیتهای هنری و فعالیتهای صنعتی، محصولاتی با ماهیت بینابین وجود دارد که از آنها تحت عنوان «صنایع دستی» یاد میشود و اگرچه واژة «صنایع» در عنوان آنها بهکار رفته، لکن عمدتاً ماهیت هنری دارند. بهعنوان مثال یک قالی در کنار رفع نیاز پوشاندن و نرم کردن کف منازل، به عنوان محصولی زینتبخش تلقی میگردد و در عین حال به دلیل نیازمندیهای فراگیر و مسائل مربوط به عرضه و تقاضا و تولید انبوه، صنعت محسوب شده و مستلزم پارهای از قواعد مدیریت صنعتی در رابطه با افزایش سرعت و کیفیت تولید و بهرهوری کارکنان است.
ب) اثر هنری:
واژة هنر در لفظ برای کاری در سطح بالای مهارت بهکار میرود. در واقع جملة معروف «هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند» اشاره به سطح بالای مهارت و تخصص دارد و در آن منظور از هنرمند، فردی ماهر و متخصص است. از این نگاه، حرکت خارقالعادة یک ورزشکار و یا ساخت یک قطعة پیچیدة صنعتی، هنر محسوب میشود لکن در نقد یک اثر هنری، معمولاً پای مفاهیمی کیفی چون زیباییشناسی، احساس، خلاقیت، تکنیک(مهارت) و طرز بیان، به میان میآید در حالی که از مفاهیم یاد شده، در محصولات صنعتی تنها شاید خلاقیت و مهارت، در کنار عواملی کمی، چون عملکرد قطعه، قابلیت اطمینان، عمر محصول، تولید اقتصادی و... مطرح میشود.
از اواخر قرن نوزده و با ظهور مدرنیسم و شعار آزادی مطلق در هنر و تداخل موضوعات فلسفی و روانشناسی با هنر، مفهوم اثر هنری چالشبرانگیز شد. امروزه بسیاری از بازدیدکنندگان گالریها و موزهها، متواضعانه در برابر یک تابلوی آبستره، به جهل هنری خود معترفند اما همین افراد در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و صنعتی خود را ذیحق و اغلب صاحبنظر میدانند! آیا تابلوی آبستره-اکسپرسیون «کیمیاگری» اثر جکسون پولاک را -با فرض قبول نقاشی بودن آن- میتوان یک اثر هنری خواند؟ متواضعانه به توضیح کتاب «گرایشهای هنری» استفان لیتل، رجوع میکنیم: «پولاک رنگ صنعتی را به کمک یک ترکه چوب مستقیماً روی بومش ریخت. این عمل انقلابی، قلممو و سهپایة سنتی را کنار گذاشت و کل بدن هنرمند را وارد عمل کرد. این اثر جسمیت و نیروی خاص بسیاری از آثار آبستره اکسپرسیونیسم و بهویژه نقاشی کنشی را داراست. کیمیاگری، به جستجوی دیرینة شیوهای برای تبدیل مادة خام اولیه به طلا اشاره دارد؛ چیزی که یونگ به عنوان نماد استحالة روحی و روانی تلقی میکرد.» البته مشک آن است که خود ببوید؛ نه آنکه عطار بگوید!
در ارتباط با ماهیت یک اثر هنری، ذکر خاطرهای ضروری بهنظر میرسد. چند سال پیش با خود اندیشیدم که فرضاً بوم نقاشیام دنیاییست کاملاً شخصی که در مورد خلق تصویر یک موجود زندة کاملاً جدید و حتیالامکان غیرتلفیقی، مختارم. در آن وقت سؤالی مطرح شد: کاراکتر این موجود چه باید باشد؟ چند روز بدون ایدهای مناسب گذشت؛ تا اینکه فرزند سهسالهام یک نقاشی کودکانه از موجودی کج و کوله، نشانم داد و نظر خواست. متعجب و با تشویق پدرانه، ماهیت سوژة نقاشی را جویا شدم و پاسخ داد: این یه موجودیه که با سر خودش راه میره. ایدة مناسب حال من! در وجود خلاقیت و احساس ناب کودکانه در نقاشی مذکور، شکی نبود اما فقدان مهارت فنی و بیان هنری، عواملی هستند که نقاشیهای کودکانه را از یک اثر هنری، متمایز میسازند. بنابر این در نظر گرفتن وجود عناصر مهارت و ارادی بودن (تصادفی نبودن) بهعنوان شروط لازم یک اثر هنری و خلاقیت و نیز نحوة بیان احساس بهعنوان مسائل تکمیلی، در کنار بحثهای آماری و اینکه چه تعداد افراد قادر به ارائة آثار با سطوح هنری معین هستند، میتواند معیاری مناسب جهت تشخیص یک اثر هنری از اثری غیرهنری، تلقی گردد و تکلیف بازدیدکنندگان موزهها، ببنندگان فیلمها، شنوندگان موسیقی و مجموعهداران را مشخص کند.
اینکه چرا آثار افرادی چون جکسون پولاک یا ماتیس به موزهها راه یافته و نماد تمدن بشری تلقی شدهاند، مهم نیست. رامبراندت در جایی گفته بود «نقاشی زمانی کامل است که نقاش بگوید!» این جمله میتواند هم دستاویز نقاش زبردست اما وسواس باشد و هم بهانة نقاش بیتکنیک یا تنبل برای توسل به یک مدرنیسم واهی. در هر حال هنرمند صاحب ابزارآلات خود است و مردم نیز صاحب پول خود.
در پایان ذکر این نکته ضروریست که نقاش و مجسمهساز مختارند در قالبی دلخواه یا اساساً در بیقیدی محض عمل نمایند و مشتری یا بیننده نیز مختار است تنها به لحظه ای نگاه بسنده نماید؛ اما آهنگساز، فیلمساز، رقاص و دستاندرکاران تئاتر مسؤول وقت مشتریان و پول سرمایهگذاران نیز میباشند.
دانلود فایل به صورت PDF